لاجوردی در برنامه دستخط:
۷۰ درصد نسخه اولیه طرح پشتیبانی از کاربران فضای مجازی متحول شد
به گزارش مجلس ایران دات کام عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: 70 درصد نسخه اولیه طرح پشتیبانی از کاربران فضای مجازی، متحول شده و هجمه ها بخاطر همان نسخه اولیه است.
به گزارش مجلس ایران دات کام به نقل از مهر، زهره سادات لاجوردی نماینده مردم تهران در گفتگویی با اشاره به اینکه ۷۰ درصد نسخه اولیه طرح پشتیبانی از کاربران فضای مجازی، متحول شده و هجمه ها بخاطر همان نسخه اولیه است، اظهار داشت: در بررسی تمام مواد این طرح از نظرات متخصصین و منتقدین استفاده می شود.
وی در عین حال خاطرنشان کرد: فضای مجازی فعلی ما خوب نیست ولی هدف ما فیلتر این فضا نیست.
نماینده مردم تهران همین طور درباره انتخابات ۱۴۰۰، اظهار داشت: فکر نمی کردیم لاریجانی احراز صلاحیت نشود؛ بد نبود برخی افراد تایید می شدند تا میزان رأی آنها در جامعه معلوم شود.
لاجوردی درباره عملکرد دولت سیزدهم، عنوان کرد: ارزیابی ما از کلیت حرکت دولت سیزدهم خوب است.
متن کامل گفتگوی وی در برنامه «دستخط» بدین شرح است:
خانم لاجوردی مجلس چطور است؟
مجلس یازدهم از زمانی که آغاز به کار کرد با عنایت به ترکیبی که امروز دارد، بحمدالله کار در مجلس یازدهم آسان تر به نظر می آید. البته چون مسائل و مشکلات و دغدغه های نمایندگان هم زیاد است، به خاطر وضعیتی که الان چندین سال است در جنگ اقتصادی قرار داریم، مسلماً کار خیلی زیاد است و فعالیت باید بسیار زیاد باشد و البته آن چیزی که ما را خیلی امیدوار کرد، لقبی بود که حضرت آقا به مجلس یازدهم دادند و انقلابی ترین مجلس از آن یاد کردند. ما امیدوار هستیم تا انتهای دوره ای که هستیم، ان شاءالله بتوانیم این حالت را حفظ نماییم.
* مجلس یازدهم را چگونه می بینید؟ اگر بخواهیم از نقاط ضعف و قوت آن.
بله، اگر بخواهم از نقاط قوت و ضعف آن بگویم، گاهی اوقات بدون این که توجه به این مسئله شود که وظیفه یک نماینده بحث قانونگذاری و نظارت است که این را هم همه ما همیشه می گوئیم، اما گاهی در عمل مواجه می شویم با اینکه، البته تعدادی از نمایندگان وارد کارهای اجرائی می شوند، حالا شاید ناخواسته، اما این موجب می شود که نماینده را از آن وقتی که باید جهت بررسی طرح ها، لوایح و بحث قانونگذاری بگذارد، یک مقدار بین او و این وظیفه فاصله می اندازد.
نکته دیگر این که کمیسیون های تخصصی که در مجلس وجود دارد، این کمیسیون ها با انتخابی که خود نماینده ابتدا می کند و سپس هم با عنایت به سوابق و پیشینه ای که دارد، در کمیسیون ورود پیدا می کند، کمیسیون ها می تواند بهتر از آن چیزی که الان وجود دارد اداره شود. به نظر من، این را هم باید در بحث قانونگذاری دقت نماییم. قانونی که هست را دنبال نماییم که خوب اجرا شود.
* با عنایت به دو سالی که از مجلس گذشته است بهترین قوانینی که فکر می کنید تصویب کرده اید و بهترین نظارت ها کجا بوده است؟
با اهتمامی که کمیسیون فرهنگی در ابتدا داشت و با استفاده از ظرفیت اصل ۸۵ شدن طرحی که می خواست به مرحله قانون دربیاید، با استفاده از آن ظرفیت ۸۵ که نمایندگان محترم رأی دادند، آنرا به کمیسیون مشترک بردیم و بحمدالله امروز بعنوان «قانون جوانی جمعیت و پشتیبانی از خانواده» که شامل ۷۴ ماده است، تصویب شده و قانونی داریم که تقریباً می توانم بگویم همه جانبه دیده شده است.
هم از لحاظ مباحث فرهنگی و هم از نظر تسهیلاتی که باید داده شود و موانع زدایی که باید برای بحث ازدواج و فرزندآوری انجام بگیرد که شاید زمان بسیار زیادی از ما گرفت، حدود یک سال این قانون در دست بررسی بود و بحمدالله به نتیجه رسید. البته با اهمیت ترین بخش آن، این است که این قانون به مرحله اجرا برسد.
* همین را می خواستم بپرسم که الان شما کار به این عظیمی و خطیری را انجام دادید و خیلی هم سر آن بحث شد، مخالفان و موافقان جدی با هم صحبت می کردند. چه تضمینی برای اجرا و نظارت بر اجرای آن گذاشتید؟ این خیلی مهمست به ویژه در این شرایطی که شوخی که نیست، این قانون به بودجه بسیار وصل است، یعنی بودجه های آن باید تامین شود که آن اقناعی که حضرت آقا چندین بار گفتند که به خصوص جوان های ما در قضیه بچه دار شدن باید اقناع شوند شکل بگیرد، برای نظارت این قانون می خواهید چه کار کنید؟
بله، در یکی از مواد همین قانون بحث التزام مسئولینی که در هر حیطه ای وظیفه ای دارند را دیده ایم و برای کسانی که از انجام این قانون تخطی کنند، مجازات هایی در نظر گرفته شده و خیلی دقیق و مشخص برای آن در یکی از مواد قانون این را آورده ایم. البته از جانب دیگر، آن مسئله بسیار مهم، اهتمام مسئولین است به جهت اینکه این قوانین را اجرا کنند.
ما امیدوار هستیم با عنایت به شرایطی که امروز برای همه روشن است و این که جمعیت یکی از مؤلفه های قدرت برای هر کشوری است و اگر امروز اقدام نکنیم با بحرانی مواجه خواهیم شد که اگر در سالهای بعدی بخواهیم همکاری نماییم، دیگر فایده ای ندارد. پس باید این فرصت طلایی را دریابیم و برای اجرای آن همه ما مصمم هستیم که نظارت نماییم، در خود قانون هم پیش بینی شده است و همین الان هم که بحث بودجه مطرح است، موادی را که در لایحه بودجه به شکل پیشنهادی آمده است، هر جایی که می دیدیم نقصی هست یا ظرفیتی وجود دارد، به جهت اینکه در بحث قانون جوانی جمعیت به کار بگیریم آنرا پیشنهاد داده ایم.
* برای نظارت و ارزیابی کمیته ای پیش بینی نکرده اید که در حقیقت نمره دهی، کارت زرد به کسانی که انجام نمی دهند؟
ستاد ملی جمعیت شکل می گیرد که در این ستاد رییس جمهور، برخی از وزرا، شورایعالی انقلاب فرهنگی و جاهای دیگر هستند که ما در این ستاد مشخص می نماییم که اگر آن گزارشاتی که باید داده شود و گزارشات از دستگاههای مختلف می آید، اگر انجام نشده باشد، آنجا تصمیم گیری می شود. از قوانین دیگری که در این برهه از زمان مؤثر است، بحث قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها است.
* که البته با همه کشمکش هایی که با دولت قبل شد اثر مثبتش را گذاشت.
بله، قانون دیگر در مورد مسکن بود. بحث تولید مسکن که بحمدالله دولت سیزدهم، جناب آیت الله رئیسی و دولتمردان هم اهتمام زیادی دارند و مجلس کمک زیادی در این حوزه کرد که زمینهای دولتی را در اختیار وزارت مسکن قرار بدهند...
* اما یک قانونی که سر و صدای زیادی کرد و در کمیسیون شما هم واگذار شد و فکر کنم اصل ۸۵ شد، طرح صیانت از فضای مجازی بود. در این که خود رهبر معظم انقلاب هم اشاره کردند. فکر کنم نوروز ۱۴۰۰ بود که ایشان در پیام نوروزی هم به آن اشاره کردند که فضای مجازی ما واقعاً ولنگار است و آن نظم و سامانی که باید داشته باشد، ندارد، باید یک کاری صورت گیرد، ولی قبول دارید یک مقداری مجلس عجله کرد یا ناهماهنگی کرد یا پیوست رسانه ای خوبی برای آن نداشت؟
قبلاً طرحی بعنوان طرح صیانت از فضای مجازی بود که شاید بتوانیم بگوییم ۷۰ درصد آن در این طرح پشتیبانی از کاربران فضای مجازی متحول شد. یکی از اشکالات اساسی که من چندین بار به دست اندرکاران برگزاری این جلسات و کمیسیون ها می گفتم همین مسئله بود، به جهت اینکه همه کنجکاو شده بودند که ببینند این طرح چه است، وقتی می رفتند جستجو می کردند چون به نام صیانت از فضای مجازی هم هنوز که هنوز است خیلی ها به اسم صیانت می گویند، وقتی این را سرچ می کردند می دیدند همان مواد قبلی که پیشنهاد داده شده بود، می آمد و این کاملاً مغایر با آن بود؛ یعنی کاملاً عوض شده بود. عرض کردم ۷۰ درصد آن تقریباً عوض شده بود و هجمه های زیادی را وارد می کردند که شما می خواهید فیلتر کنید، شما می خواهید اینستاگرام را ببندید و… وقتی من در پیجی که داشتم توضیح می دادم، می گفتند نه شما دارید از خودتان می گوئید، در طرح چیز دیگری نوشته شده است.
وقتی کنکاش کردم متوجه شدم آن چیزی که الان در فضای مجازی موجود است، موادی است که از آن طرح گذاشته شده و البته بارها این را تکرار کردیم که وقتی ما می خواهیم یک طرحی را به مردم معرفی نماییم، ابتدا مسلماً پیوست رسانه ای آن بسیار می تواند مؤثر باشد و اگر پیوست رسانه ای نداشته باشیم، با یک مسئله ای که بسیاری از مردم امروز سرو کارشان با فضای مجازی است و در حقیقت خیلی از کسب و کارها به این فضا وابسته است، با تبلیغات سوئی که برخی دیگر می کنند، ذهنیتشان عوض می شود و نکته دیگر این که این طرح هم مثل طرح جوانی جمعیت و پشتیبانی از خانواده، استفاده از ظرفیت اصل ۸۵ شد که در یک کمیسیون مشترکی بررسی می شود و هم این که هنوز هیچکدام از این مواد به قانون تبدیل نشده است.
* الان چقدر پیشرفت کرده؟
من در آن کمیسیون مشترک عضو نیستم، ولی تک تک این مواد با استفاده از نظرات متخصصان، منتقدان و افرادی که دست اندرکار هستند دارد بررسی می شود، یعنی همه نظرات شنیده می شود و هنوز چیزی به تصویب نرسیده است.
آن چیزی که مهمست و ما باید به آن دقت داشته باشیم این است که حقیقتاً این فضای مجازی که امروز با آن مواجه هستیم، لطمه های زیادی دارد و باید برای این مورد فکری نماییم. تا آنجاییکه من در جریان هستم و با تعدادی از افرادی که در این کمیسیون مشترک هستند صحبت کردم اصلاً بنای آنها بر این نیست که بخواهند فیلتر کنند یا این که بگونه ای باشد که مجالی برای افرادی که می خواهند تحقیقات کنند… ببینید، باید کاری نماییم آن دغدغه ای که حضرت آقا فرمودند محقق شود.
* شما عرصه فرهنگی کشور را چگونه می بینید؟
واقعاً در حوزه فرهنگ غفلت های زیادی صورت گرفته است. اگر اینها را درک نکنیم و برای آنها برنامه ریزی منسجم نداشته و هماهنگی و اهتمام مسئولین را نداشته باشیم، خیلی فاصله پیدا می نماییم که احساس می کنم در این حوزه واقعاً الان هر چه کار نماییم باز هم کم است و امیدوار هستم با آمدن دولت سیزدهم که واقعاً مردمی و انقلابی است و اهتمامی که در مسئولین آن می بینم با همت نمایندگان مجلس و وزرای محترم، ان شاءالله بتوانیم در این حوزه تغییر و تحولی را ایجاد نماییم.
* الان چطور می بینید در این چند ماهی که آقای اسماعیلی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمده اند؟
بله؛ با ایشان بحث های مختلفی شد. بطورمثال در بحث حوزه سینما یا آن چیزی که از قبل آماده شده و مجوز گرفته، من فکر می کنم اگر ما خواهان تحول هستیم و آن مسیر غلط را نمی خواهیم برویم، باید یک جایی بایستیم و مقاومت نماییم و یک مسیر درست را پایه گذاری نماییم، والا اگر قرار باشد همان مسیر ادامه پیدا کند، نمی توانیم توقع تحول و تغییری داشته باشیم. البته گلایه ای که داریم این است که انتصابات و تغییر و تحولی که باید در بدنه صورت بگیرد، خیلی خیلی آهسته است.
* در عین حال، شما آیا این را می پذیرید که بالاخره پس از چهل سال اصحاب فرهنگ و هنر ما همین ها هستند و اینها سرمایه های کشور هستند. به هر حال با تفکرات مختلف و یک جاهایی حتی متناظر، متناقض، متفاوت، اینها را کنار همدیگر چگونه باید حفظ کرد؟
یکی از اشکالاتی که در جاهای مختلف با آن مواجه هستیم، بحث عدم تربیت کافی مدیر در نظام اسلامی است؛ هرچند که بحمدالله رویش های خوبی داشته ایم یعنی نگاه که می نماییم می بینیم انقلاب ما از رویش های خوبی هم برخوردار بوده اما آن چیزی که پس از چهل و چند سال از انقلاب می گذرد و ما باید امروز دستمان پر باشد از مدیرانی که برای این فضا، برای فضایی که انقلاب اسلامی برای آن شکل گرفته، یک مقدار دستمان خالی است، البته همه اینها به آن پایه و مبنا برمی گردد که بحث تربیت از داخل مدرسه، از دبستان...
* برخی معتقدند ما پس از انقلاب اسلامی از آن ارزشهای انقلاب و حتی ارزش های دینی مان فاصله گرفته ایم، بعضی ها هم نه، معتقدند اتفاقاً این تقویت شده و یک جاهایی دارد خودش را نشان داده است. شما جزو کدام دسته هستید؟
ببینید انتظاری که ما داشتیم و داریم این است که وضعیت ما بهتر از این باشد، اما از جانب دیگر اصلاً بحث ناامیدی و این که نمی گردد و نخواهد شد را اصلاً در ذهنمان هم نمی آوریم. آن چیزی که امروز با آن مواجه هستیم و احساس می نماییم که وضعیت باید خیلی بهتر از این باشد، در اثر کم کاری ها، بی دقتی ها یا عدم اهتمام مسئولینی که در برهه هایی بوده اند و برای این مسائل خیلی اهمیتی قائل نشده اند، اما واقعیت این است که شرایط در زمان شاه ملعون بگونه ای بود که اگر واقعاً یک نفر می خواست دین خودش را حفظ کند، اگر می خواست یک خانواده سالم داشته باشد با مشقت زیادی روبرو بود.
امروز این نگاه و این تلقی نیست، اما یک مقدار به ویژه در این سالهای اخیر به علت این که با فضاهای مجازی مواجه هستیم و این فضا آزادانه در اختیار بچه های ما قرار دارد، باید برای این مورد فکری نماییم تا این که خدای ناکرده موجب این نشود تربیت نسل جوان و نوجوانمان به گونه دیگری رقم بخورد.
* دولت آقای رئیسی را چگونه می بینید؟
بحمدالله دولت آقای رئیسی، دولت هم راه است و با اهمیت تر از همه این که چون در سال اولی که وارد مجلس شدیم با وزرای دولت آقای روحانی طرف بودیم و من یادم هست که هر مسئله، سوال و تذکری که به هر یک از این وزرا داده می شد، در نهایت به هیچ نتیجه ای نمی رسد، ولی الحمدلله الان هر چند که مدت زیادی نمی گذرد ولی احساسمان این است که وزرا همراه با مجلس هستند و هرچند بعضی جاها اشکالات و انتقاداتی وجود دارد، ولی در کل ارزیابی من خوب است.
* شما به همه کابینه رأی دادید؟
نخیر.
* به چه کسی رأی ندادید؟
من به پنج وزیر رأی ندادم البته آن موقع اعلام کردم، در صفحه ام عکس رأیی که دادم را گذاشتم که چند روز اخیر متأسفانه صفحه ام کامل بسته شد و دیگر هم آنرا باز نکردند.
* برای همه این اتفاق افتاده، صفحه دستخط را هم متأسفانه بستند.
بله این مشکلی است که وجود دارد. من به وزرای علوم، بهداشت و اطلاعات… البته دوستان ما و تعدادی از نمایندگان نظرشان این بود که ما وقتی به یک وزیری رأی نمی دهیم، بعداً برای ما مشکل ساز می شود. من کاملاً مخالف این نظر هستم و عقیده من این است که هر کسی برای دادن هر رأیی - یک بحث هم بحث شفافیت است - برای دادن هر رأیی به هر یک از وزرا باید یکسری دلایلی داشته باشد، یعنی باید کنکاش و بررسی کند تا به یک نتیجه ای برسد و معنای رأی ندادن به آن وزیر، این نیست که باب تعاملمان با وزیر بسته شود.
* خانم لاجوردی صحنه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را چه تصور می کرد و چقدر با آن چیزی که اتفاق افتاد، تطابق داشت؟
ببینید سالهای آخر به ویژه سال آخر دولت آقای روحانی واقعاً مردم با یک وضعیتی مواجه بودند که از لحاظ معیشتی بسیار در تنگنا بودند و دیده بودند هر وعده ای که داده شده بود، عملی نشد. بحث کرونا و تامین واکسن های مردم بود که ما دیدیم هیچکدام از آنها واقعاً محقق نشده و مردم واقعاً خواهان تغییر و تحول بودند. من خودم به شخصه فکر می کردم حتما مردم خواهان این هستند که یک فردی بیاید، شعارهایی که می دهد یا آن عقاید و ایده ای که دارد متفاوت با دولت قبلی باشد، پس این را دور نمی دیدم و پیش بینی هم این بود که آیت الله رئیسی رأی خواهند آورد که الحمدالله رأی آوردند.
* ترکیب آنهایی که تأیید صلاحیت شدند چه؟
آنجا البته شاید فکر نمی کردیم که این ترکیب به این شکل باشد.
* فکر می کردید چطور باشد؟
برخی ها را که احراز صلاحیت نشدند، من خودم به شخصه فکر نمی کردم که این اتفاق بیفتد بنا بر دلیلهای و مستنداتی که داشتند، این صورت گرفت.
* مثلاً؟
مثلاً در مورد آقای لاریجانی فکر این بود که بطورمثال او چه بسا تأیید صلاحیت هم شوند و به عرصه انتخابات ورود پیدا کنند ولی شرایط موجود در آن فضایی که ما قرار داشتیم، حتی اگر ایشان احراز صلاحیت هم می شدند چه بسا بد هم نبود به میدان می آمدند و معلوم شد چه مقدار رأی دارند و آیا مردم باز هم علاقه ای به ورود کسانی که با دولت قبل همسو و همراه بودند، دارند؟ آیا مردم باز هم علاقه ای به ادامه آن رویه دارند یا نه.
* گفتید برخی از نمایندگان با وجود این که دوره نمایندگی آنها تمام شده خانه های سازمانی را ترک نمی کنند؟
بله، من این را پیگیر شدم؛ البته مجلس دوره دهم برخی از نمایندگان بودند که خانه هایی را در مناطق بالای شهر تهران گرفتند و همچنان در آن خانه ها ساکن هستند. با مبالغ بسیار اندکی که با قیمت اصلی آن خانه بسیار فاصله دارد، صاحب آن خانه هم دارند می شوند، یا شده اند.
* بطورمثال چند درصد قیمت اصلی؟
کار کارشناسی روی آن نکرده ام ولی این فاصله خیلی زیاد است.
* چقدر زیاد؟ بطورمثال بالای ۵۰ درصد، زیر ۵۰ درصد؟
فکر می کنم بالای ۵۰ درصد تخفیف است. یعنی رقم خیلی متفاوت می باشد و این نوع برخورد که مثل فرد فکر کند اگر نماینده شود، از امتیازات خاصی باید برخوردار شود و این را حق خودش بداند واقعاً به هیچ عنوان پذیرفته شده نیست.
* کجا تصمیم می گیرد که اینها را بدهد؟ بالاخره یک جا باید تصمیم بگیرد.
بله. در مجلس قبل احتمالاً… بالاخره باید این را بررسی کرد، من نمی دانم.
* قابل برگشت نیست؟
اقداماتی را می خواهد، بطورمثال باید ببینیم بحث سند خوردن آنها انجام شده یا نه، ولی اینها مسائلی است که من گوشه ای از آنها را گفتم و از این دست مسائل وجود دارد.
بخش دوم برنامه
* سرکار خانم لاجوردی متولد سال ۴۳ در تهران؟
بله.
* و پدر بزرگوار هم شهید لاجوردی عزیز؟
بله
* چند خواهر و برادر هستید؟
من ۵ برادر دارم. با خودم ۶ نفر.
* تک دختر شهید لاجوردی، دخترها که برای پدرها خیلی عزیز هستند، تک دختر باشند خیلی عزیزند، نخستین چیزی که از پدر به خاطر دارید؟
من زمانی که به دنیا آمدم، درست اوج شروع مبارزات پدر بوده، تا یک سال و نیم پس از ولادت بنده، پدر زندان بودند.
* به خاطر ترور منصور؟
بله، که البته برای ایشان ثابت نشده بود ولی دستگیر شده بودند. در این یک سال و نیم وقتی ایشان از زندان آزاد می شوند من ایشان را بعنوان پدرم نمی شناختم چون ایشان را ندیده بودم، ایشان را عمو صدا می زدم و البته ما در دوران کودکی بیشتر ایشان را پشت میله های زندان دیدیم. حدود چهار بار دستگیر شدند، نزدیک به یک دهه از عمرشان را در زندان بودند، اما واقعاً ارتباطی که بین ما و پدر برقرار بود، چه بوسیله ملاقات ها و چه نامه هایی که برای ما می فرستادند، ارتباط بسیار تنگاتنگ و تأثیرگذاری بود که مشابه آنرا کمتر دیده بودم.
* برای هرکدام جداگانه نامه می نوشتند؟
برای هر کدام جداگانه، حتی برای برادر کوچک من که بطورمثال آن زمان مدرسه نرفته بوده، یک نامه با عنوان خود ایشان می نوشتند و مادر برای ایشان می خواندند و برای هر کدام از ما جداگانه به ریز مسائل شخصی ما ورود پیدا می کردند و از ما توضیح می خواستند. این که الان در مدرسه چه وضعیتی داریم، نمره هایمان چطور است، با معلمان و دوستانمان چگونه هستیم، همه را خیلی دقیق بررسی می کردند و ما کاملاً احساس می کردیم که در کنار پدر قرار داریم، از بس این موارد گفته می شد و دقت و توجهی که ایشان به مسائل داشت.
* می گفتید پدرتان می خواست که در جواب نامه نصیحتشان کنید، واقعاً این طور بوده؟
بله، نامه های ایشان هنوز هست، مادر همه آنها را نگه داشته اند. در نامه هایشان می گفتند برای من یک حدیث بنویسید و بواسطه آن حدیث من را نصیحت کنید. آن زمان مثل الان نبود که شما جستجو کنید و به آسانی یک حدیث را بتوانید پیدا کنید. من یادم است آن موقع در همین کتابخانه ای که در خانه داشتیم، می گشتم و خیلی سخت بود. حالا آن موقع سنمان کم بود، می گشتم به جهت اینکه حرفی که پدر زده اند زمین نماند و یک حدیث می نوشتم، خودم چه بسا به عمق این حدیث که اصلاً پی نمی بردم و حتی به ترجمه ظاهری آن هم شاید خیلی توجه نمی کردم. ولی وقتی پدر نامه را برای ما جواب می دادند، اشاره می کردند که از این حدیث زیبایی که برای من فرستاید من این درس ها را گرفتم.
در حقیقت یک کلاس درسی بود بدون این که بخواهند مستقیم ورود پیدا کنند، می خواستند از زبان خود ما شنیده باشند و بعد برای ما بگویند من از این حدیثی که شما نوشتید این درس ها را گرفتم.
* خوش به سعادتان. مادر قید حیات هستند؟
بله،
* مادر چه می کنند؟
مادر خانه دار هستند، مشغول هستند، چون واقعاً لطمه خیلی زیادی خوردند، مادر طی آن سال ها که البته سالهای جوانی و اوج جوانی شان بود و پدر زندان بودند، مسئولیت بچه ها همه روی دوش مادر بود و ایشان هم واقعاً فداکاری و از خود گذشتگی بسیار زیادی کردند که شاید بتوانیم بگوییم کمتر نمونه اش را بتوان پیدا کرد.
* خدا ان شاءالله حفظشان کند. برادرها چه کار می کنند؟
یکی از آنها به کار آزاد مشغول می باشد. یکی از برادرها در انرژی اتمی هستند. یک برادر دیگر هم کار فرهنگی می کنند و مدیر دبیرستان هستند، دو برادر دیگر هم، البته همه تحصیلات عالیه دارند، اما دو برادر دیگر که آخرین برادرها هستند جدیداً مشغول کار آزاد شده اند.
* چه سالی ازدواج کرده اید؟
سال ۵۹
* چطور آشنا شده اید؟
زمان رژیم ستمشاهی که پدر زندان بودند، یکی از کارهای بسیار خوبی که شهید بهشتی با دوستانشان انجام دادند، این بود که برای خانواده زندانیان سیاسی اردویی را ترتیب داده بودند که در این اردو خانواده ها جمع می شدند، خانواده همسرم هم پدر شان جزو مبارزان بودند. در این اردوها مادرانمان با هم آشنا شده بودند و از همان جا این مقدمه آشنایی بود که بین مادرها صورت گرفت و پس از انقلاب...
* شغل همسر چه است؟
شغل آزاد دارند.
* چند فرزند دارید؟
سه فرزند دارم.
* دختر، پسر؟
دو دختر و یک پسر.
* چه می کنند؟ درس خوانده اند؟
بله همه آنها تحصیلات دارند. پسرم از همان ابتدا به کارهای فرهنگی خیلی علاقمند بود و الان معلم و مشاور مدرسه است و دو دخترم هم به کارهای هنری و ورزشی مشغولیت دارند به شکل رسمی جایی مشغول نیستند.
* ازدواج کرده اند؟
بله، همه ازدواج کرده اند.
* چند نوه دارید؟
دو نوه دارم.
* پیش از انقلاب که پدر همیشه در فضای انقلاب بود، شما هم سیزده سالتان بود و بطور قطع کار انقلابی خاصی نمی کردید؟
چرا (فعالیت داشتم)
* جداً؟
چون اردوهایی که می رفتیم و آنجا برای گروههای سنی مختلف برنامه بود و در حقیقت گاهی اوقات در قالب بازی، گاهی اوقات در قالب کوهپیمایی که انجام می دادیم، محوطه ای بود که کوهپیمایی انجام می دادیم با همسرانی که همسران آنها زندان بودند، اینجا در حقیقت مربیان ما شده بودند و مباحث انقلابی را دنبال می کردیم، کاملاً متفاوت با هم سن و سال هایمان بودیم. چه در مدرسه، چه در بحث مشارکت پیش از پیروزی انقلاب، در بحث تکثیر و پخش اعلامیه ها و پخش نوارهایی که از حضرت امام (ره)، آن موقع صحبت های امام که ضبط می شد و به دست ما می رسید، منتها با رعایت تمام و کمال و مخفیانه، یعنی کاملاً به شکل غیرمحسوس به ما آموزش داده شده بود و ما در این حوزه کار می کردیم.
یکی از اسنادی که از ساواک مانده این است که آنها آنقدر روی ما حساس شده بودند که می گفتند - در اسنادشان هست - تمام خانواده لاجوردی باید تحت نظر باشند.
* این ۱۰ سال زندان پدر را چگونه می گذراندید؟ یعنی در خانواده به لحاظ آن دوری که از پدر داشتید، شما ملاقات ها را مرتب می رفتید؟
بله، البته ملاقات ها به این شکل بود که وقتی تهران، در زندان قصر یا اوین بودند، ما باید تقریباً یک روز کامل را برای یک ملاقات ۱۰ دقیقه ای صرف می کردیم. یادم است که مادر، بطورمثال ما چهار فرزند قد و نیم قد بودیم، ایشان بامداد ما را آماده می کردند و باید در یک صف طولانی می ایستادیم، وقتی آنجا برای ملاقات وارد می شدیم، فقط می توانستیم ۱۰ دقیقه ملاقات نماییم، اما ساعت ها در صف باید می ایستادیم. شما فکر کنید یک خانم جوان با چهار فرزندی که کنترل کردن آنها کنار خیابان کار خیلی کار سختی است، ولی ایشان با روی خوش و مدیریتی که داشتند، ما می رفتیم ۱۰ دقیقه ملاقات بود و برمی گشتیم.
* آخرین بار شهید لاجوردی چه موقع از زندان آزاد شدند؟
شهید لاجوردی دفعه آخری که دستگیر شده بودند، برای ایشان ۱۸ سال زندانی بریده بودند. یادم هست وقتی آخرین ملاقات را با مادر رفتیم - ملاقات آخرین دستگیری رفتیم - به جهت اینکه مادر ناراحت نشوند، عموهای من گفته بودند که چهار سال برای ایشان زندانی بریدند، ایشان از خودشان پرسیده بودند که چطور شد، گفتند ۲۰ سال بوده، به خاطر شما دو سال آنرا تخفیف دادند و ۱۸ سال شده که آنجا برای ما خیلی عجیب بود.
* پدر پس از انقلاب به سمت قوه قضائیه رفتند؟
به سفارش شهید بهشتی برای دادستانی انقلاب اسلامی معرفی گشتند. چون ایشان در همان زندان های ستمشاهی به حقیقت و ماهیت منافقین کاملاً پی برده بودند و آنها را می شناختند.
* برای شما چیزی نقل می کردند؟
در آن ایام واقعاً شرایط طوری بود که هر روزی که پدر از منزل خارج می شدند، احساس می کردیم که چه بسا دیگر برنگردند، چون در معرض و در صف اول بودند و دشمنی ها هم با ایشان خیلی زیاد بود، ولی فعالیتشان را ادامه دادند. البته خود ایشان زیرکی های خاصی داشتند، بطورمثال شما می بینید در رفت و آمدشان به محل کارشان با شیوه ها و شگردهای مختلفی می رفتند و همین سبب این می شد آنها نتوانند برنامه ریزی خاصی کنند، چندین بار که اقدام نموده بودند، متوجه شده بودند بطورمثال امروز ایشان با یک وسیله دیگر خودشان پشت فرمان نشسته اند و رفته اند و نقشه های آنها نقش بر آب می شد.
* تزاحمشان با بیت آیت الله منتظری از کجا شروع شد؟
وقتی ایشان وارد بحث دستگیری منافقین شدند و آنها را به زندان می انداختند، در آن غائله مهدی هاشمی و در آن جریانات، توقع این بود که آقای منتظری وقتی متوجه این اشکال از جانب مهدی هاشمی شدند، دیگر کنار بکشند و حمایت نکنند یا اخباری که از زندان ها می رسید و اتهاماتی که زده می شد که شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی وجود دارد، ایشان بارها شده بود - من این را از دوستانشان شنیدم - که به منزل آقای منتظری رفته بودند و برای ایشان ادله را گفته بودند، اما متأسفانه آقای منتظری قبول نمی کردند، هر چقدر هم که ایشان روشنگری و بیان می کردند، تحت تأثیر اطرافیانشان دیگر این مسائل را قبول نمی کردند و آن زمانی که ما متوجه شدیم نظر شهید لاجوردی نسبت به آقای منتظری تغییر کرده، زمانی بود که هنوز هیچ کسی این را اصلاً باور نمی کرد و آقای منتظری بعنوان قائم مقام امام مطرح شده بودند و پذیرش آن خیلی سخت بود.
* شما از زبان خود ایشان شنیدید؟
هیچ چیزی نمی گفتند ولی این که خدمت شما عرض می کنم که به منزل آقای منتظری رفته بودند و روشنگری کرده بودند، پس از شهادتشان از زبان دوستانشان شنیدیم، ولی بطورمثال در نوع برخوردهایشان یا بطورمثال در نماز جمعه که برگزار می شد احساس می کردیم که بطورمثال روزی که ایشان هست، شهید لاجوردی به نماز جمعه نمی رفت.
یکی از دوستانشان نقل می کند که ما به منزل آقای منتظری رفته بودیم، این مسائل را برای ایشان گفتیم و این که کسانی که آمدند برای شما نقل می کنند که بطورمثال شکنجه هایی در زندان دارد صورت می گیرد، بیایند و از نزدیک با هم صحبت نماییم، اینها گزارش های غلطی است که به شما می دهند، اما ایشان قبول نمی کرد، اما بمحض این که از قم خارج می شدیم و در راه تهران از رادیو می شنیدیم که یک انفجار اتفاق افتاده، حالا نمی دانم حادثه هفتم تیر یا هشتم شهریور بوده یا جای دیگری، خلاصه عده دیگری شهید می شوند و آنجا می گفتند که شهید لاجوردی گفته اند من نمی دانم دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که ایشان متوجه شوند که چه دارد می گذرد و این منافقین چه شرایطی را دارند رقم می زنند!
اینها برای ایشان خیلی دردناک و ناراحت کننده بود اما تا وقتی که از جانب خود امام، آقای منتظری از قائم مقامی عزل نشدند، شهید لاجوردی هیچ صحبت و مسئله ای را علنی نمی کردند.
* آن بی مهری هایی که به شهید شده بود چه بودند؟
اخبار و اطلاعاتی را به حضرت امام (ره) رسانده بودند در دوره ای که ایشان در دادستانی انقلاب بودند، که در حقیقت اطلاعات و گزارشات غلطی داده بودند، از این که در زندان دارد با زندانی ها بدرفتاری می شود، شکنجه می شوند، اینها در حالی بود که ایشان نوع برخوردشان با کسانی که معاند بودند و اصرار بر این داشتند که روی هدف و اعتقاد خودشان بمانند که رده های بالای منافقین بودند، یک نوع برخورد بود و با کسانی که فریب خورده بودند که اکثراً هم همین طور بودند، نوجوان ها و جوان هایی که فریب خورده و جذب منافقین شده بودند، یک برخورد بود؛ یعنی آن برخوردی که با رده های بالای منافقین داشتند، به این شکل بود که می دانستند که اگر اینها تو به هم می کنند توبه تاکتیکی است، البته حکم همه اینها را قاضی می داد، اینگونه نبود که شهید لاجوردی بخواهد قضاوت کند، حکم را آنها می دادند.
اگر کسی با روحیه شهید لاجوردی آشنا باشد متوجه می شود که ایشان آنقدر عطوف و مهربان بودند که بحث شکنجه از روحیات ایشان خیلی فاصله دارد. منتها آن زمان - الان هم این طور هست - هم خط تحریف و هم خط تخریب وجود دارد. یعنی یک عده از تخریب چنین شخصیت هایی سود می برند و گزارشات غلطی به امام داده بودند، جلسه ای برگزار می گردد که شهید لاجوردی در حضور تعدادی از مسئولان قوه قضائیه خدمت امام می رسند وقتی نوبت به شهید لاجوردی می رسد و این توضیحات را برای امام می دهند و نحوه عملکرد مدیریتشان را می دهند، می گویند امام (ره) خیلی تحت تأثیر قرار می گیرند و همان جا به ایشان می گویند شما باید باشید، چون آنها می خواستند شهید لاجوردی را بردارند، امام فرمودند شما باید باشید و هر کجا مورد سوال قرار گرفتید بگویید که امام به من گفته است. اما ما یک مورد هم سراغ نداریم که شهید لاجوردی با همه بی مهری هایی که نسبت به ایشان شده یا همه مشکلاتی که برایشان به وجود آورده بودند، یک دفعه از امام هزینه کرده باشند. فکر می کنم سال ۶۷ بوده که برای ریاست سازمان زندان ها منصوب می شوند البته شاید من سال آنرا دقیق یادم نباشد.
* چه سالی منقطع می شوند؟
ایشان سال ۷۷ که شهید می شوند، سال ۷۶ بر کنار می شوند، سازمان زندان ها ایشان را کنار می گذارد. آن هم جریان مفصلی دارد.
* جریانش چیست؟ جریان آقای یزدی؟
بله، یک خبر غلط و نادرستی به مرحوم آیت الله یزدی - خدا رحمتشان کند - می رسد که ایشان می خواهد استعفا بدهد، از قول آیت الله یزدی به ایشان می گویند باید استعفا دهید و ایشان هم بنا بر این که این حرف را آیت الله یزدی زده اند، استعفای خودرا می نویسند ولی پس از اینکه آیت الله یزدی متوجه می شوند، می گویند اشتباه بوده و این حرف را من نزده بودم، اما ایشان چون استعفا داده بودند بیرون می آیند و مشغول فعالیتهای خودشان می شوند.
* در جایی گفته بودید مسئولان حفاظت آن زمان اهمال کرده بودند و ایشان باید حتما محافظ می داشت. درست است؟
خود ایشان محافظ نمی پذیرفت، بطورمثال می خواستند به محل کار شخصی بروند محافظ همراهشان باشد. اما این مسئله ای که اینقدر روشن است به نظر می آید که باید به شکل حتی نامحسوس هم که شده، محافظانی برای ایشان می گذاشتند. آن منافقی که مبادرت به ترور ایشان می کند، می گوید من برای شناسایی آمده بودم، چندین بار این مسیر را رفتم و برگشتم، گفتم حتما یک محافظی اینجا هست و ما داشتیم فکر می کردیم که اگر حتی یک سرباز آنجا بود، نمی توانستیم این کار را در آن بازار شلوغ، پر رفت و آمد و پرهیاهو انجام دهیم. پس از چندین بار رفتن و آمدن احساس کردیم هیچ کسی نیست، باورمان نمی شد اما وقتی مطمئن شدیم، گفتیم خیلی راحت همین جا می توانیم این کار انجام دهیم،
* آن نفر را گرفتند؟
یک نفر از آنها سیانور خورد و به درک واصل شد، یک نفر هم درحال فرار از مرزها دستگیر می شود.
* و این را اعتراف می کند؟
بله.
* شهید روزهای آخر در مورد پرونده هشتم شهریور نکته ای داشتند که باردیگر باید بررسی شود؟
بله، ایشان مرامشان این بود که خیلی راجع به محیط کار و فعالیتهایی که انجام می دهند در خانه باب صحبت را باز نمی کردند. ما هر وقت کنار ایشان بودیم، فضا، فضای بسیار گرم و صمیمی بود که اصلاً از محیط کار هیچ چیزی بیان نمی شد، مگر این که بطورمثال خودمان سوال می کردیم، آن هم خیلی مختصر اهتمام می کردند جواب بدهند.
ولی این جالب بود که در این ماه های آخر پرونده ای را آورده بودند و به دو برادر کوچکترم و پسر من که آن زمان ۱۶-۱۵ ساله بود نشان داده بودند و گفته بودند، چون ۵۰ اسم زیر نامه هست که درخواست مختومه شدن پرونده هشتم شهریور را کرده اند، به آنها نشان می دهند و هوشیارشان می کنند که چنین اتفاقاتی افتاده و نگذاشتند این پرونده در دادگاه رسیدگی شود. جریاناتی که آن زمان ها بود...
* چه کسانی نگذاشته بودند؟
اسم حدود ۵۰ نفر در آنجا هست، ولی در رأس آنها آقای خاتمی و بهزاد نبوی بوده و از این قبیل؛ حرف اساسی این بوده که بگذارید این پرونده مثل بقیه پرونده ها در دادگاه بررسی شود و اگر بی گناهید، بی گناهی شما ثابت شود، اگر هم نه، رسیدگی شود. تحلیل خودم این بود که اگر آن زمان رسیدگی می شد فتنه های ۸۸ رقم نمی خورد.
* ایشان در مورد فتنه هایی مثل فتنه ۷۸ و ۸۸ پیش بینی داشتند؟
بله، در وصیتنامه شأن عنوان می کنند که من نگران هستم، نگرانی خودم را بارها به مسئولین گفته ام و به تعدادی از آنها اشاره می کنند که خلاصه این هشدار را می دهند ولی متأسفانه این هشدار شنیده نشد، دلیلش را فکر می کنم که همان بحث عدم رسیدگی به این پرونده بود و کسانی که دست داشتند.
* آقای ناطق گفته بودند که ایشان یک دفترچه خصوصی سری و ۵۰ صفحه ای دارد، این را هم شما تأیید کرده اید، درست است؟
مادر نقل می کنند که همان روزهای آخر، ایشان بسیاری از یادداشت ها و چیزهایی که داشتند همه را از بین بردند، یعنی سر میز محل کارشان نشسته بودند، البته در منزل و گفتند من دیدم بسیاری از برگه ها و چیزهایی که دارند … خیلی اهل عنوان کردن مسائل به دیگران نبودند و بسیاری از حرف ها در سینه خودشان نگه داشته شد و سعه صدر بسیار زیادی داشتند.
* روز شهادت به شما چطور خبر دادند؟
روز شهادت ایشان، آن روز منزل بودم، رادیو روشن بود، پیش از اذان ظهر داشت آیاتی تلاوت می شد که تلفن زنگ خورد و من شنیدم که اطلاع دادند در بازار تهران تیراندازی شده و می گویند ایشان یک مقداری مجروح شده اند. همان جا من یک تکانی خوردم و یک احساسی که آنها اینطور می گویند ولی حتما ایشان به شهادت رسیده است.
اینها همه خیلی سریع از ذهن من گذشت که ما همان موقع حرکت کردیم اما باز هم باورمان نمی شد که بحث شهادت قطعی باشد که ما به بیمارستان سینا رفتیم و فکر می کردیم حالا که به بیمارستان رفتیم، ایشان مجروحیت شدیدی دارند ولی یکباره ما را به سردخانه بردند و با بدن ایشان مواجه شدیم، به شهادت رسیده بودند و تیر به چشم و مغزشان خورده بود و واقعاً تکان دهنده بود به ویژه برای دو برادر کوچکم و این که ما یکباره با این صحنه مواجه شدیم، خیلی اذیت کننده بود و تا مدتها ما را تحت تأثیر خودش قرار داده بود و لحظات بسیار سختی بر ما گذشت.
* شما یا خانواده پس از شهادت با حضرت آقا ملاقاتی نداشتید؟
بله، پس از شهادت ایشان، خانواده و دوستان نزدیکشان یک ملاقاتی داشتیم و آنجا متن سخنان حضرت آقا هست و ایشان خصوصاً از همسر شهید لاجوردی تقدیر می کنند که اگر همراهی شما نبود، شهید لاجوردی هم نمی توانست اینقدر راحت همه وقتش را صرف مبارزه کند و مسائل دیگری که در آن ملاقات منظور و بیان شده است.
* شما در دولت نهم و دهم مسئولیت گرفتید، پیش از آن مسئولیتی نداشتید؟
نخیر، من مسئولیت دولتی نداشتم و مشغول تدریس در دانشگاه بودم که دولت نهم و دهم در مرکز امور زنان، ابتدا مدیرکل حوزه ریاست شدم و بعد هم مدیریت سیاسی و فرهنگی و مدیریت آموزش را بر عهده گرفتم و در آخر هم معاونت اجتماعی.
* دولت نهم و دهم را در یک کلام چطور می بینید؟
در دولت نهم واقعاً کارهای بسیار خوبی انجام شد و آن تلاش و از بامداد تا شب دویدن مسئولان را همه شاهد بودند و واقعاً هم کارهای مؤثری انجام شد. ولی متأسفانه از آغاز دولت دهم یک مقدار این زاویه گرفته شد و آرام آرام به سمتی رفت که در نهایت این فاصله زیادتر و زاویه بیشتر شد و ما با مشکلاتی مواجه شدیم.
* در مورد این مورد نکته دیگری ندارید؟
طی سال هایی که مشغول بودیم و سمت های مختلفی که داشتیم، چیزی که همیشه به خودم گوشزد می کنم و امیدوار هستم تا آخر هم پایبند به این باشم، این است که همان چیزی که شهید سلیمانی اظهار داشت که اگر می خواهید عاقبت به خیر شوید از مقام ولایت جدا نشوید.
منبع: majlesiran.com
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب